(❀◕ ‿ ◕❀) آوای بار☂ن

متن مرتبط با «برنامه هفتگی عزرائیل – طنز برنامه هفتگی عزرائیل – طنز برنامه هفتگی عزرائیل – طنز برنامه هفتگی عزرائیل – طنز» در سایت (❀◕ ‿ ◕❀) آوای بار☂ن نوشته شده است

آخرین کلمات افراد از نظر حضرت عزرائیل!!(طنز)

  • آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن…آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم…آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…آخرین کلمات یک نارنجک‌انداز: گفتی تا چند بشمرم؟آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون: این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…آخرین کلمات یک پلیس: شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…آخرین کلمات یک چترباز: پس چترم کو؟آخرین کلمات یک خبرنگار: بله، سیل داره به طرفمون میاد…آخرین کلمات یک خلبان: ببینم چرخها باز شدند یا نه؟آخرین کلمات یک داور فوتبال: نخیر آفساید نبود!آخرین کلمات یک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی…آخرین کلمات یک دوچرخه‌سوار: نخیر حق تقدم با منه!آخرین کلمات یک دیوانه: من یه پرنده‌ام!آخرین کلمات یک سرنشین اتوموبیل: برو سمت راست راه بازه…آخرین کلمات یک شکارچی: مامانت کجاست کوچولو؟.آخرین کلمات یک غواص: نه این طرفها کوسه وجود نداره…آخرین کلمات یک فضانورد: برای یک ربع دیگه هوا دارم…آخرین کلمات یک قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم…آخرین کلمات یک قهرمان: کمک نمیخوام، همه‌اش سه نفرند…آخرین کلمات یک قهرمان اتوموبیلرانی: مکانیک یادش رفته ترمز رو درست کنه!آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی: قضیه روشنه، قاتل شما هستید!آخرین کلمات یک کامپیوتر: هارددیسک پاک شده است…آخرین کلمات یک کوهنورد: سر طناب رو محکم بگیری ها…آخرین کلمات یک گروگان: من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری…آخرین کلمات یک گیتاریست: یه خرده ولوم بده…آخرین کلمات یک انسان عصر حجر: فکر میکنی توی این غار چیه؟آخرین کلمات یک مادر: بالأخره سی‌دی‌هات رو مرتب کردم…آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه: این آزمایش کاملاً بیخطره…آخرین کلمات یک متخصص کامپیوتر: معلومه که ازش بک‌آپ گرفتم!آخرین کلمات یک معلم رانندگی: نگه دار! چراغ قرمزه!آخرین کلمات یک ملوان: من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟آخرین کلمات یک بندباز: نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره…آخرین کلمات یک پزشک: راستش تشخیص اولیه‌ام صحیح نبود.بیماریتون لاعلاجه…آخرین کلمات یک بیمار: مطمئنید که این آمپول بی خطره؟آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران: باب میلتون بود؟آخرین کلمات یک جلاد: ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد…آخرین کلمات یک خون‌آشام: نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه,آخرین کلمات افراد از نظر حضرت عزرائیل!!(طنز) آخرین کلمات افراد از نظر حضرت عزرائیل!!(طنز) ...ادامه مطلب

  • برنامه هفتگی عزرائیل – طنز

  • برنامه هفتگی عزرائیل – طنز شنبه:امروز رو مثلا گذاشته بودم واسه استراحت و رسیدگی به کارهای شخصی ام ولی مگه این مردم میذارن؟! . . یکشنبه:امروز واقعا اعصابم خورد بود چون به هیچکدام از کارهای اداریم نرسیدم.۸۷۵۳تصادفی ، ۶۸۹۳ اعدامی ، ۹۸۷۲ تزریقی ، ۴۴۵۹۶ ایدزی ، و یک نفر بالای ۱۴۵سال سن رو واسه خاطر یک آدم وقت نشناس از دست دادم … برای خودکشی اونقدرقرص خواب خورده بود که هر کاری میکردم دیگه روحش بیدار نمیشد! . . دوشنبه:رفتم بیمارستان ویزیت یکی از مریضا. دور تختش اونقدر شلوغ بود که نمیتونستم برم جلو. همه روپوش سفید پوشیده بودن و داشتند تند تند یادداشت برمیداشتن. هرجور بود راه رو باز کردم و رفتم بالای سر مریض، اما دیدم دانشجوهای پرستاری قبل از من کشتنش. اگه دیرتر رسیده بودم ممکن بود حتی روحشم ناقص کنن!از همکاری بدم نمیاد، ولی بشرط اینکه قبلا با من هماهنگ بشه وگرنه خوشم نمیاد کسی تو تخصصم دخالت کنه. . . سه شنبه:مادره با دوتا بچه اش میخواستن از خیابون رد شن. اول دست یکی از بچه ها رو گرفتم، اما دیدم اون یکی داره نیگام میکنه.دست اون یکی رو هم گرفتم، اما دیدم باز مادره داره یه جوری نگام میکنه. اومدم دست خودشم بگیرم، اما دیدم یه عوضی با ماشین همچی با سرعت داره میاد طرفمون که اگه خودمو کنار نکشم ممکنه به خودمم بزنه. با یک اشاره ماشینش منحرف شد و کوبید به درخت. به خودم که اومدم دیدم مادره و بچه هاش ازخیابون رد شدن و برای تشکر دارن برام دست تکون میدن.منم براشون دست تکون دادم و برای اینکه دست خالی نرم همونی که کوبیده بود به درخت رو باخودم بردم. طرف اونقدر خورده بود که روحشم یه جورایی نشئه بود و فکر کنم هنوزم که هنوزه نفهمیده مرده! . . چهار شنبه:خیلی عجله داشتم، اما وایستادم تا دعواشونو ببینم. چون جای دیگه کار داشتم خواستم برم، ولی دیدم یکیشون داره فحش بدبد میده. اونقدر ازش بدم اومد که توی راه بهش گفتم: اگه زبونتو نیگه داشته بودی الان نه خودت چاقو خورده بودی و نه دست من زخمی میشد! الان چند ساعته که همه کارهامو ول کردم و دارم روحش رو پنچرگیری میکنم! . . پنج شنبه:اونقدراز برج ایفل برام تعریف کرده بودند که هوس کردم این آخر هفته ای برم اونجا و یه دیدی بندازم. وقتی رسیدم بالای برج، دیدم یه آقایی با دوربینش رفته رو لبه وایستاده تا از منظره پایین عکس بگی,برنامه هفتگی عزرائیل – طنز برنامه هفتگی عزرائیل – طنز برنامه هفتگی عزرائیل – طنز برنامه هفتگی عزرائیل – طنز ...ادامه مطلب

  • زرنگی همیشه جوابـ نمیده!!!!! (داستان کوتاه طنز)

  • یه بنده خدا نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت … طرف یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعد … مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست. طبق لیست من الان نوبت توئه …اون مرد گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …مرگ قبول کرد و اون مرد رفت شربت بیاره … توی شربت 2 تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت …مرد وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد و نوشت آخر لیستو منتظر شد تا مرگ بیدار شه … مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت!بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم! ,(داستان کوتاه طنز) (داستان کوتاه طنز) (داستان کوتاه طنز) (داستان کوتاه طنز) زرنگی همیشه جوابـ نمیده!!!!! (داستان کوتاه طنز) ...ادامه مطلب

  • عکس های طنز

  •  اهمیت لاک برای خانومها توی تصویر زیر مشهوده !  نمایی آشنا از پسرها در زمستان !  بیا بشین اینجا عشقم !  آدم دو رو به این میگن !     یه لحظه فک کنین تو آفتاب داغ تابستون برین همچین جایی !  کیک تولد مهندس عمران ! گمشو اونور  … واسه خودمه همش !    نوزادان در آینده ای نه چندان دور! ,عکس های طنز عکس های طنز عکس های طنز عکس های طنز عکس های طنز عکس های طنز ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها