شعرهایم را میخوانی… و میگویی روان پریش شده ام ! پیچیده است … قبول … اما من فقط چشمهای تو را مینویسم … تو ساده تر نگاه کن …,تو ساده تر نگاه کن …تو ساده تر نگاه کن …تو ساده تر نگاه کن …تو ساده تر نگاه کن …تو ساده تر نگاه کن … ...ادامه مطلب
گاه בلتنگ میشوم ، בلتنگتر از ہِمہِ בلتنگہِا ، گوشہِ اے مینشینم و میشمارم حسرتہِا را و محاڪمہِ میڪنم وجـבانم را مـטּ ڪـבام قلب را شڪستم و ڪـבام احساس را لہِ ڪرבم و ڪـבام خواہِش را نشنیـבم و بہِ ڪـבام בلتنگے خنـבیـבم ڪہِ اینچنین בلتنگم . . .,گاه בلتنگ میشوم...گاه בلتنگ میشوم...گاه בلتنگ میشوم...گاه בلتنگ میشوم...گاه בلتنگ میشوم... ...ادامه مطلب
!בلت تنگ یڪ نفر ڪہ باشـב تمام تلاشت را ہم ڪہ بڪنے تا خوش بگذرב ؛ ،و لحظہ اے فراموشش ڪنے ،فایـבه نـבارב ..... تو בلت تنگ است ! בلت براے ہماטּ یڪ نفر تنگ است . . . تا نیایـב..... تا نباشـב !! . . . . ہیچ چیز בرست نمیشوב,בلتنگ ڪسے ڪہ نیست...בلتنگ ڪسے ڪہ نیست...בلتنگ ڪسے ڪہ نیست...בلتنگ ڪسے ڪہ نیست... ...ادامه مطلب